زندگی نامه اسدالله ذکری | تدریس فیزیک و اخلاق در کنار هم

اسدالله ذکری کیست؟ زندگینامه اسدالله ذکری چگونه است؟ معرفی بیوگرافی معلم فداکار اسدالله ذکری. به گزارش پایگاه خبری امیدرسان، یکی از رسالتهای اصلی پایگاه خبری امیدرسان، معرفی افراد شاخص و چهرههای ماندگار کشور عزیزمان ایران است که در کنار تمام افتخارات زندگی حرفهای خود، پایبندی به انسانیت و اخلاق را از یاد نبردهاند.
آنها که علم و عمل را به همآمیخته و نقش زیبایی در عالم انسانی ترسیم کردهاند.
خواندن خاطرات بعضی از بزرگان علم و فرهنگ آنقدر دلنشین است که میتواند برای بسیاری الهامبخش باشد.
اینکه میشنوی پزشکان دلسوزی بودهاند که بدون هیچچشم داشتی کوچه به کوچه دنبال درمان بیماران بیبضاغت میرفتند و از خرج دارو و درمان تا کرایه ماشین او را حساب میکردند.
سرگذشت معلمی که برای شاگردان فقیر و بیبضاعتش از هیچ کاری دریغ نداشتند و حتی سر و صورت بچهها را با دست خودش شستوشو میداد، شورآفرین نیست؟
چه بسیار بزرگانی که به حق بزرگ بودند و شریف، هیچ بدگویی و توهین و تهدیدی آنها را وادار به تلافی و مقابله به مثل نکرد. شریف زندگی کردند و پاک از این دنیا رخت بر بستند.
در این راستا با حمایت انتشارات پناه از هیات تحریریه موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس بر آن شدیم تا چنین افرادی را به عنوان الگوهای رفتاری به جامعه معرفی و از اینکه چنین شخصیتهای ارزشمندی را در کنار خود داشته و داریم به خود افتخار کنیم.
گفتنی است در بخش انتهایی این صفحه آدرس وبگاه انتشارات پناه و موسسه شمس الشموس به شما فرهیخته گرامی معرفی خواهد شد تا بتوانید با محصولات فرهنگی و کتب ارزشمند این موسسه آشنا شوید.
بیوگرافی و جزئیات زندگی معلم مهربان اسدالله ذکری
ولادت: 1311 ش (اصفهان) |
وفات: 1387 ش |
تحصیلات: فیزیک (دارالمعلمین عالی) |
فعالیتها: تدریس در دبیرستانهای اصفهان |
سالهای آخر دهه هفتاد بود. برگههای امتحان نهایی دبیرستانها و هنرستانها را تازه به دبیران فیزیک و شیمی و ریاضی داده بودند.
مسئول تقسیم برگهها یک دسته برگه حساب فنی را به دست معاون مدرسه که تازه از راه رسیده بود داد و دور شد. معاون هنوز برگه اول را تمام نکرده بود که احساس کرد کسی کنارش ایستاده است.
قبل از آنکه سرش را برگرداند، آن کسی که ایستاده بود، گفت: آقا سلام علیکم! صدا برایش آشنا بود: آقای ذکری، دبیر فیزیک بود.
معاون برگه را رها کرد و با احترام از جایش بلند شد. هنوز سلام و تعارفشان تمام نشده بود که آقای ذکری با نگرانی گفت: آقا، من در اتاق مجاور مشغول تصحیح اوراق امتحانی درس فیزیک هستم.
متأسفانه میبینم بعضی از همکاران باسرعت روی ورقههای امتحان دانشآموزان علامتگذاری میکنند و ضربدر میکشند. آنقدر سرعت تصحیح بالاست که انگار اوراق امتحانی را مطالعه نکرده، نمره میدهند.
آقا، ما که کامپیوتر نیستیم که اینقدر با سرعت کار کنیم و اشتباه هم نکنیم. به هر حال انسانیم. با این سرعت حتماً خطا میکنیم.
آقا، ما مسئولیم. ما مسئول خانواده و سرنوشت فرزندانشان هستیم. شما میدانید در این شرایط اقتصادی، پدران و مادران با چه مشکلاتی فرزندانشان را به مدرسه میفرستند و برای آنها هزینه میکنند؟!
طبیعی است که انتظار دارند آخر سال فرزندشان قبول شود. باور کنید تصحیح اوراق امتحانی کار سادهای نیست. برای منِ معلم مسئولیت دارد.
من و شما اگر در دادن نمره حق دانشآموز یا هنرجویی را نادیده بگیریم، فردای قیامت مسئولیم و باید جوابگو باشیم. آن روز از ما سؤال میشود که چرا حق این دانشآموز را ضایع کردی؟!
معاون با دقت به صحبتهای آقای ذکری گوش کرد. در دلش به او حق میداد که اینقدر نگران باشد. رفتار آقای ذکری آنقدر محترمانه بود که احترام و توجه همه را به خود جلب میکرد، از طرف دیگر او بیآنکه اسمی از هیچ معلم خاصی به زبان بیاورد، نگرانیاش را منتقل میکرد؛
بنابراین گفت: «شما همیشه و همه وقت در تمام کارها برای دانشآموزان و همکاران راهنما بودهاید.»
آقای ذکری که رفت، معاون مدرسه قبل از آنکه به همکارانش تذکر بدهد، به فکر فرو رفت. برگههای حساب فنی هنوز روی میزش بود. صحبتهای آقای ذکری مثل یک هشدار در ذهنش تکرار میشد.
برگهای را که تصحیح کرده بود، دوباره برداشت و از اول بادقت بیشتر نمراتی را که داده بود، مرور کرد. با خودش میگفت فکر کن سرنوشت این بچه و نتیجه زحمتهای پدر و مادر و معلمش به دقت تو بستگی دارد.
دوران کودکی اسدالله ذکری در اصفهان
اسدالله ذکری در اصفهان به دنیا آمد و در دامن پدر و مادری متدین پرورش یافت. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدارس اصفهان سپری کرد و در سال 1330 توانست با رتبه اول دانش،سرای مقدماتی را تمام کند.
طبق قانون، رتبههای اول دانشسرای مقدماتی اجازه مییافتند که برای ادامۀ تحصیل به دانشسرای عالی در تهران بروند. انتخاب او تحصیل در رشته فیزیک بود.
چهار سال بعد در پایان دوره لیسانس، ابتدا برای تدریس به شهر نجفآباد رفت و بعدها به زادگاهش اصفهان برگشت.
آنچه اسدالله ذکری را از همگنانش متمایز میکند، جمعشدن چند خصوصیت در او بهعنوان معلم فیزیک است:
نخست نظم و انضباط حرفهای که او را بهموقع به کلاس درس میکشاند و تا پایان ساعت مقرر در کلاس نگه میداشت.
او حتی در ساعت زنگ تفریح نیز به روال معمول به دفتر مدرسه نمیرفت و ترجیح میداد همانجا در کلاس بماند و پاسخگوی دانشآموزان باشد.
در واقع آن بخش از زندگیاش که به کلاس و درس ربط پیدا میکرد، بهتمامی وقف بچهها بود؛
درست مثل پدر و مادری که تمام ساعتهای عمرشان را مستقیم و غیرمستقیم برای فرزندانشان صرف میکنند. ارتباط او با دانشآموزان به شکلی بود که استراحت و تفریح برایش معنی نداشت یا لااقل برای او به گونه دیگری تعریف میشد.
دومین خصوصیت او که بچهها بسیار به آن علاقهمند بودند، استفاده از وسایل کمکآموزشی در تدریس فیزیک بود. در نگاه این معلم جوان، گفتن از قوانین طبیعت بدون نشاندادن نحوۀ به کاربستن آن در زندگی، در حکم آموزش ناقص و کمفایده بود.
آموزش مفهومی درس برای دانش آموزان
میگفت اگر از خازن برای دانشآموزان سخن میگوییم، نباید مفهوم آن در ذهن آنها به دو خط موازی روی صفحه کاغذ محدود شود یا اگر درباره آمپرسنج و ولتسنج توضیح میدهیم، نباید اینگونه باشد که بچهها از آن فقط یک شکل دایرهای در ذهن داشته باشند؛
بنابراین عینیت بخشیدن به مفاهیم فیزیک یکی از استراتژیهای مهم تدریس او بود، چیزی که در آن زمان بسیاری از معلمان فیزیک به آن بیتوجه بودند.
به این منظور، علاوه بر اینکه بچهها را با خود به آزمایشگاه میبرد، همیشه چمدانی پر از وسایل و ابزار کمکآموزشی به همراه داشت.
در این چمدان میشد تمام آن چیزهایی را که معلمان فیزیک در قالب فرمول تدریس میکردند، عملاً مشاهده کرد. به این صورت دانشآموزان را به تفکر همزمان با مشاهده و تجربه تشویق میکرد. سؤالاتشان را فوری پاسخ نمیداد و با راهنماییهای خود تلاش میکرد تا آنها خودشان به جواب برسند.
جنبه دیگر فعالیت او در مدرسه، تلاش برای تشکیل گردهماییهایی خاص معلمان فیزیک و تشویق آنها به بالابردن کیفیت تدریس این درس بود.
او از مشوقین اصلی و علاقهمندان به شرکت در جلسات انجمن معلمان فیزیک اصفهان بود و در تدوین اساسنامه این انجمن نقش مهمی داشت.
گذشته از آن، طی نامهنگاریهای متعدد با مسئولان آموزشوپرورش سعی داشت تا آنها را به تغییر بعضی برنامههای درسی و گنجاندن نکات مفید در تدریس فیزیک ترغیب کند.
به نظر میرسید در جایگاه معلمی دلسوز و خوشنام که دائم در حال مکاتبه با مسئولان آموزشوپرورش و ارائه راهکارهای مفید برای بهبود تدریس فیزیک است، گزینه مناسبی برای تصدی پستهای مدیریتی در سطوح مختلف آموزشوپرورش باشد.
در عمل نیز پس از انقلاب، مدیریت یکی از ادارات به او پیشنهاد شد اما نپذیرفت.
پست گرفتن بدون داشتن مهارت ظلم به مردم است
معتقد بود برای قرارگرفتن در هر مقام و منصبی در درجه اول باید مهارت داشت و نشستن بر صندلی ریاست، بدون تخصص و مهارت مرتبط با آن، ظلم به مردم است.
بهسادگی اینطور استدلال میکرد که اگر من بخواهم مدیر فلان اداره آموزشوپرورش بشوم، باید اول از معاونت یک دبستان شروع کنم. بعد مدیر دبستان بشوم.
بعد معاون مدرسه راهنمایی، سپس مدیر آن مدرسه. پس از آن معاون دبیرستان و بعد مدیر دبیرستان و نهایتاً بعد از چندین سال تجربه مدیریت در مدرسه و موفقیت در تمام اینها نهایتاً خواهم توانست مدیریت اداره را بپذیرم!
با این استدلال خود و کسانی همچون خود را به صرف داشتن دغدغه اصلاح و پیشرفت، شایسته قبول مدیریت در سطوح کلان نمیدید.
مهارت اسدالله ذکری در تدریس فیزیک و عمیقشدن در قوانین طبیعت قابل کتمان نیست. او به آنچه درس میداد، عشق میورزید و تا سالهای آخر تدریس همچنان در حال یادگیری و بالابردن کیفیت کلاسهای خود بود.
میدانست معلم در هر مرتبه علمی و با هر سابقه تدریس باید دائم در حال آموزش باشد. آنطور که یکی از شاگردانش میگوید: در زمان دانشجویی – حدود سال 1355- در تهران روزی در مسجدی به استاد ذکری برخوردم.
از ایشان سراغ گرفتم که در تهران چه میکنید؟ گفتند برای ما دوره آموزشی گذاشتهاند و برای گذراندن آن به تهران آمدهام و دوره را با موفقیت پشت سر گذاشتهام.
برای من جالب بود که با آن شهرتی که در تدریس فیزیک داشتند، نهتنها شرکت در این دوره را برای خود سنگین و سخت نمیدانستند، بلکه از آن استقبال هم میکردند.
جالبتر اینکه آنچنان از درس، امتحان و امتیاز صحبت میکردند که کاملاً مشهود بود مانند دانشجوی بیست ساله آمادگی فراگیری دارند و اصلاً در خود احساس سختی و ناتوانی نمیکنند.
البته کلاس درس او تنها به گفتن فرمولهای فیزیک و انجام آزمایشهای متعدد و سؤال و جوابهای درسی خلاصه نمیشد. اسدالله ذکری در زبان و عمل برای بچهها معلم زندگی نیز بود.
نظافت و جارو کردن آزمایشگاه در اوج شهرت و محبوبیت
دیدن صحنههایی که او جارو به دست میگرفت و متواضعانه آزمایشگاه را شخصاً تمیز و مرتب میکرد.
یا مواقعی که در حین رفتوآمد به مدرسه، دانشآموزان را بین راه سوار ماشین شخصیاش میکرد و تا جایی میرساند، آن هم در سالهایی که معلمان فاصله خود را با دانشآموزان بهشدت حفظ میکردند، چیزی نبود که بهراحتی از ذهن دانشآموزان پاک شود.
او همانطور که بادقت برنامه کلاس را پیش میبرد، لابهلای صحبتهای درسی از اصول اخلاقی و راه و رسم زندگیِ شرافتمندانه هم چیزهایی میگفت و مهمتر آنکه همان نصیحتهای مستقیم و غیرمستقیم را میشد در جایجای زندگی خودش دید؛
از احترامی که به بچهها میگذاشت و تعصب و دقتی که در تصحیح اوراق امتحانی داشت گرفته تا رعایت دقیق اخلاق حرفهای.
ذکری گذشته از متانت و فضایل اخلاقی که به آن آراسته بود، از معلمان متدین و معتقد اصفهان محسوب میشد.
به مطالعه کتابهای مذهبی و همنشینی با بزرگان اهل حال علاقه زیادی داشت و کتابخانه و انجمن مذهبی دبیرستانی که در آن تدریس میکرد، زیر نظر او اداره میشد. او مصداق این حدیث نبوی بود که «مردم را نه با زبان که با اعمال خود به نیکی دعوت کنید.»
یکی از همکاران او میگوید: «عصر یکی از روزها پس از پایان گرفتن تدریس، وی را از آموزشکده مهاجر سوار کردم. در بین راه گفتند: اگر عجله ندارید توقف کنید. من کنار زدم و ایشان از اتومبیل پیاده شدند و کمی به عقب برگشتند.
از آینه عقب دیدم سنگی را که در مسیر حرکت افتاده بود، برداشتند و از جاده بیرون انداختند و دوباره سوار شدند و همه ما شنیدهایم که این حرکت مصداق بارز صدقه است.
استاد تمام صدقات و خیرات به نفع مردم
صدقه هر کار مثبتی است که به نفع مردم و از روی کمال صداقت و فقط بهخاطر رضای خدا انجام شود.»
ازایندست صدقات و خیرات مادی و معنوی در زندگی شخصی و حرفهای مرحوم ذکری فراوان بود؛
مثلاً یکی از اقدامات جالب او در سالهای جنگ، این بود که چون یکی از فرزندان خود را در جنگ از دست داده بود، هروقت خبردار میشد فرزند یکی از آشنایان یا حتی غریبهها شهید شده است، در فرصت مناسب یک جلد کتاب معراج السعاده ملا احمد نراقی را برای پدر و مادر آن شهید هدیه میبرد و بهعنوان کسی که خود داغدار فرزندش بوده است، با آنها صحبت و ابراز همدردی میکرد و تجربهاش را با آنها درمیان میگذاشت.
به آنان توصیه میکرد برای آنکه بر مصیبت وارده راحتتر بتوانند صبر پیشه کنند، بخشهای مربوط به صبر را در این کتاب مطالعه کنند و از محتوای آن کمک بگیرند.
اسدالله ذکری که عمری را با عشق به تعلیم و تربیت سپری کرد، روز دوازدهم اردیبهشت سال 1387 در نخستین روز از هفته بزرگداشت معلم چشم از جهان فرو بست.
موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس
موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس یک موسسه خصوصی، مستقل و غیرانتفاعی بوده که به هیچ نهاد یا ارگان دولتی و غیردولتی وابسته نیست.
این موسسه که در سال 1378 تاسیس شده تنها دارای یک شعبه و یک دفتر مرکزی واقع در خیابان میرعماد بوده و کلیه فعالیتهای این موسسه در همین ساختمان متمرکز است. لذا هرگونه تشابه اسمی این موسسه با سایر موسسات و مجتمعهای آموزشی و غیر آموزشی کاملاً تصادفی است.
معرفی برخی کتب انتشارات پناه
انتشارات شمس الشموس از سال ١٣٧٩ فعاليت خود را در زمينه چاپ و انتشار كتاب آغاز نمود. و طی سال های فعاليت خود تا به امروز موفق به انتشار بيش از 25 عنوان كتاب شده است.
اكثر كتاب های منتشر شده در انتشارات پناه حاصل زحمات چندين ساله تيم های مختلف پژوهشی و قلم نويسندگان موسسه شمس الشموس می باشد و مايه افتخار و مباهات ماست كه استقبال خوانندگان عزيز به حدی بوده كه منجر شده است برخی از اين آثار بيش از ٢٠ مرتبه تجديد چاپ شوند.