زندگی نامه و بیوگرافی بدرالدین کتابی | زندگی دو چیز است: محبت و خدمت

بدرالدین کتابی کیست؟ زندگینامه بدرالدین کتابی چگونه است؟ معرفی بیوگرافی معلم فداکار بدرالدین کتابی. به گزارش پایگاه خبری امیدرسان، یکی از رسالتهای اصلی پایگاه خبری امیدرسان، معرفی افراد شاخص و چهرههای ماندگار کشور عزیزمان ایران است که در کنار تمام افتخارات زندگی حرفهای خود، پایبندی به انسانیت و اخلاق را از یاد نبردهاند.
آنها که علم و عمل را به همآمیخته و نقش زیبایی در عالم انسانی ترسیم کردهاند.
خواندن خاطرات بعضی از بزرگان علم و فرهنگ آنقدر دلنشین است که میتواند برای بسیاری الهامبخش باشد.
اینکه میشنوی پزشکان دلسوزی بودهاند که بدون هیچچشم داشتی کوچه به کوچه دنبال درمان بیماران بیبضاغت میرفتند و از خرج دارو و درمان تا کرایه ماشین او را حساب میکردند.
سرگذشت معلمی که برای شاگردان فقیر و بیبضاعتش از هیچ کاری دریغ نداشتند و حتی سر و صورت بچهها را با دست خودش شستوشو میداد، شورآفرین نیست؟
چه بسیار بزرگانی که به حق بزرگ بودند و شریف، هیچ بدگویی و توهین و تهدیدی آنها را وادار به تلافی و مقابله به مثل نکرد. شریف زندگی کردند و پاک از این دنیا رخت بر بستند.
در این راستا با حمایت انتشارات پناه از هیات تحریریه موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس بر آن شدیم تا این بزرگان را به عنوان الگوهای رفتاری به جامعه معرفی و از اینکه چنین شخصیتهای ارزشمندی را در کنار خود داشته و داریم به خود افتخار کنیم.
گفتنی است در بخش انتهایی این صفحه، آدرس وبگاه انتشارات پناه و موسسه شمس الشموس به شما فرهیخته گرامی معرفی خواهد شد تا بتوانید با محصولات فرهنگی و کتب ارزشمند این موسسه آشنا شوید.
بیوگرافی و جزئیات زندگی بدرالدین کتابی
ولادت: 1291 ش (اصفهان) |
وفات: 1366 ش (اصفهان) |
تحصیلات: فلسفه و علوم تربیتی (دانشگاه تهران) |
برخی فعالیتها: تدریس در مدارس و دانشسرای مقدماتی اصفهان |
آقای کتابی چند روزی پرسوجو کرده بود تا دختر را پیدا کند و با او حرف بزند. دخترک رنگ به چهره نداشت. از لرزش صدا و ترسی که در نگاهش بود، میشد فهمید که غم بزرگی به اندازه به باد رفتن تمام زندگی روی دلش نشسته است.
پانزده، شانزده سال بیشتر نداشت. همین چند روز پیش بود که فریب چربزبانی پسر جوانی را خورده و از شیراز به اصفهان آمده بود. چیز زیادی نگذشت که فهمید مرد آرزوهایش ناجوانمردی است که میخواهد او را به خانه فساد بفروشد.
آقای کتابی از دختر هیچ نپرسید. خودش همه چیز را از یکی از دوستانش شنیده بود؛ نه سؤالی کرد و نه سرزنشی. سالها بود که معلمی میکرد و با تب و تابهای جوانی آشنا بود.
از طرف دیگر شنیده بود که خانواده دختر افراد سرشناسی هستند. همین کافی بود تا دخترک تا سرحد مرگ بترسد و نگران باشد. از او پرسید: دوست داری صحیح و سالم پیش خانوادهات برگردی؟ دخترک از شرم و ترس به خود پیچید.
گفت: از خدا میخواهم که به خانه برگردم اما … . کتابی دست به قلم برد و گفت: نشانی پدرت را بده تا خبرش کنم. دختر با نگرانی گفت: اگر پدرم از ماجرا خبردار شود، سر از تنم جدا میکند.
بهتر است، با داییام تماس بگیرید. آقای کتابی که به هیچچیز جز برگرداندن دختر نزد خانوادهاش فکر نمیکرد، بیآنکه به عواقب کارش فکر کند و از درگیرشدن در چنین ماجرای ناموسی ترسی به دل راه بدهد، شروع به نوشتن کرد.
چند روز بعد جواب نامه مفصلی که برای دایی دخترک نوشته بود به اصفهان رسید. دایی ضمن تشکر بسیار از آقای کتابی گفته بود دخترک را هرچه زودتر روانه شیراز کنند که پدر و مادرش از غصه دارند دق میکنند.
آقای کتابی بیدرنگ دست به کار شد. بلیتی تهیه کرد و دختر را به گاراژ مسافربری برد. او را به راننده مورد اعتمادی سپرد و گفت حتماً بعد از تحویل دختر به پدر و مادرش برای او رسید بیاورد.
دختر بالاخره بعد از این پیگیری دلسوزانه آقای کتابی صحیح و سالم به خانه برگشت. دایی دختر آنقدر به آقای کتابی ارادت پیدا کرد که تا سالها همچنان برای او نامه مینوشت و احوالش را میپرسید.
تولد بدرالدین کتابی در خانوده ای عالم و مقید
بدرالدین کتابی در خانوادهای روحانی در اصفهان به دنیا آمد. اجداد پدری و مادریاش همگی از عالمان دین بودند. چنان که جد پدریاش آیتالله میرمحمد صادق کتابی از استادان فقه و اصول و داماد آیتالله سید محمدباقر شفتی بود.
بدرالدین تا دوازدهسالگی در مکتبخانه درس خواند و پسازآن به مدت چهار سال در مدارس علمیه اصفهان و مشهد به فراگیری علوم دینی مشغول بود.

هفده ساله بود که در امتحانات تصدیق دوره ابتدایی شرکت کرد و پسازآن دوره شش ساله متوسطه را در دبیرستان صارمیه اصفهان گذراند.
او پس از اخذ دیپلم برای تحصیل در رشته فلسفه و علوم تربیتی به دانشگاه تهران رفت و توانست در سال 1316 با رتبه اول دوره لیسانس را در 25 سالگی تمام کند.
این موفقیت برای او با دریافت مدال درجه اول علمی و امتیاز دریافت بورسیه دولت ایران برای تحصیل در اروپا همراه بود؛ موقعیتی که برای هر جوانی در آن روزگار و بلکه این زمان وسوسهکننده و مطلوب است، اما او که میدانست مادر راضی به رفتن او به اروپا نیست، از ادامۀ تحصیل در خارج از کشور صرفِنظر کرد.
پس از آن به معلمی روی آورد و در دانشسرای مقدماتی اصفهان به تدریس مشغول شد. دکتر محمد خوانساری، که دو سال در این دانشسرا شاگرد کتابی بوده است، در مقالهای ضمن شرح مفصل کمالات استاد خود در بیان مطالب علمی و نحوۀ اداره کلاس، او را معلمی توصیف میکند که درسش دارای طرح منظم و منطقی و بهسهولت قابلفهم و دریافت بوده است.
زندگی نامه محمد خزائلی | از تاسیس اولین مدرسه نابینایان تا لقب طه حسین ایرانی
دکتر خوانساری او را استادی میداند که فراتر از مرزهای کتاب حرکت کرده و برای بیان مطالب درسی از آرای روانشناسان و فیلسوفان گرفته تا آیات و روایات و آثار شعرا و نویسندگان ایرانی و خارجی و حتی رمانهای معروف بهره میگیرد.
او درباره معلم پرمعلومات و جدی و درعینحال دلسوز خود میگوید: «راه و روش و شیوه سخنگفتن و طرز لباس پوشیدن آن عزیز بسیار بیتکلف و ساده بود.
غالباً لباس خاکستری روشن میپوشید، هیچگونه حرکت و ژست غیرطبیعی نداشت و وقتی در کلاس سخن میگفت، گویی با اهل خانه خود سخن میگوید.»
کتابی در کلاسهای خود اغلب بر این عبارت فرانسیس بیکن تأکید میکرد که عالِم حقیقی نباید مانند مورچه فقط به جمع کردن دانه و انباشتن آن بسنده کند و نیز نباید مثل عنکبوت از خود تار بتند چرا که نتیجه آن چیزی جز «أوهن البیوت» و بیتوجهی به عالم خارج و واقعیت نخواهد بود.
بلکه باید همچون زنبور عسل بر گلها و گیاهان پاک و معطر بنشیند و عصاره آن را در خود تبدیل به عسل کرده و آن را «فیه شفاءُ للناس» قرار دهد.
کسی که نمیخواهد تا پایان عمر محصل باشد، نباید معلم شود
از نگاه او تعلیم وتربیت یک فرایند همیشگی در زندگی یک معلم به حساب میآمد؛ به همین خاطر معلمان را ملزم به تکاپو و یادگیری مستمر میدانست و میگفت: «کسی که نمیخواهد تا پایان عمر محصل باشد، نباید معلم شود.»
این نکته که مرحوم کتابی سالها قبل به آن رسیده بود، نهتنها از جهت علمی برای یک معلم ضروری است، بلکه از جنبه شخصی نیز بر کیفیت زندگی او تأثیر خواهد گذاشت.
بهطوریکه برخی پژوهشها نشان میدهد یادگیری مداوم و مادامالعمر در رضایت شغلی یک معلم مؤثر است.
این ویژگی بهتمامی در شخص او نمود داشت؛ تا جایی که دانش و معلوماتش بهوضوح فراتر از مدرک لیسانس دانشگاهیاش به نظر میرسید.
این موضوع زمانی روشنتر خواهد شد که بدانیم او ازجمله بزرگان فرهنگی اصفهان بود که گرچه در مدارس تدریس میکرد اما جایگاه علمیاش در حدی بود که نقش مؤثری در بنیانگذاری دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان داشت و با همین مدرک لیسانس برای تدریس ادبیات به دانشگاه دعوت شد.
یکی از ویژگیهای کلاس درس بدرالدین کتابی، در دبیرستان و بعدها دانشگاه، طرح مباحث اخلاقی با بیانی شیرین و تأثیرگذار بود.
از دید او دانستن چند قاعده ادبی و ازبرکردن چند بیت شعر و مسلطشدن به متون ادبی بهتنهایی برای ساختن دانشآموزان و دانشجویان کفایت نمیکند.
معرفی و زندگینامه فردوس حاجیان؛ از ابداع آموزش شهرک الفبا تا دریافت جایزه ویژه یونسکو
نسل بعد برای عالم شدن به چیزی بیش از اینها نیاز دارد و آن آگاهی از اصول انسانی و اخلاق است؛ بنابراین به اقتضای مباحث و در فرصتهای مناسب بیآنکه لطمهای به درس بزند، برای شاگردانش از اصول اخلاقی و انسانی صحبت میکرد.
علاوه بر آن در کنار آنچه در کلاسهای درس میگذشت، تراوشهای ذهنی خود را در قالب چند مقاله منتشر و چندین جلد کتاب نیز ترجمه کرد که موضوعات آنها نشان دهنده دغدغههای خاص اوست.
دغدغه ذهنی بدرالدین کتابی چیزی جز اخلاقیات نبود
موضوعات این مقالات و کتابها همگی مربوط به مباحث اخلاقی و تکاپوهای ذهنی و عملی او برای تربیت نسل جدید و شرح و بسط مباحث اخلاقی است.

اما باید دانست که این تلاشها تنها به گفتن از اخلاقیات و نوشتن از آن خلاصه نمیشد؛ مثلاً ازجمله ابتکارات او این بود که یک انجمن ادبی و نیکوکاری در مدرسه تأسیس کرده بود و در آن به دانشآموزان فرصت میداد تا در زمینه شعر و ادب و خط و نقاشی و نیز تئاتر فعالیت کنند و چیزهایی بیاموزند.
مدرسه سالی چند بار مراسمی ترتیب میداد و پدران و مادران دانشآموزان را دعوت میکرد تا شاهد هنرنمایی فرزندانشان باشند. در این جلسات هنری و ادبی، والدینی که وضعیت مالی مناسبی داشتند، در حد تمکن به انجمن کمک میکردند.
این کمکها به دست خود دانشآموزان جمعآوری میشد. در آن ایام که با سالهای پس از شهریور 1320 مصادف بود، فقر در میان بخش زیادی از مردم بیداد میکرد.
در این اوضاع و احوال بود که این معلم دلسوز با کمکهای جمعآوریشده در این انجمن، مقداری دارو و غذا و خاکه ذغال تهیه میکرد و به شکلی که تحقیرآمیز نباشد، هر شب عدهای از دانشآموزان عضو انجمن ادبی و نیکوکاری را جمع میکرد و به سرکشی بیمارستانها و خانههای نیازمندان میبرد.
از این رو یکی از شاگردانش میگوید: «زندگی اخلاقی مرحوم بدرالدین کتابی در این دو کلمه خلاصه میشود: محبت و خدمت. آنجا که بیچارگی بود، بیماری و مرگ بود، ناتوانی و قرض بود، قیافه نازنین بدرالدین کتابی با آن خُلق کریم و انگشت گرهگشا همانجا پیدا میشد. بارها دیدیم و تجربه کردیم.»
گرچه او رهبانیت و گذشت از دنیا را به معنای منفی آن که همراه با تنبلی و بیکارگی است، سخت نفی میکرد؛ اما درعینحال تلاش برای بهدست آوردن ثروت بیش از حد نیاز را یک گمراهی بزرگ و با فرسودن تن و روان مساوی میدانست. ازاینرو تعلق خاطری به تجملات نداشت و زندگیاش در کمال سادگی گذشت.
زندگی نامه سید محمد فرزان| معلم اخلاق و استاد ادب
بهطوریکه هرگز ذخیره و پساندازی نداشت و جز یک منزل مسکونی چیزی از خود به میراث باقی نگذاشت. در وصیتنامه او آمده است: «در تاریخ نگارش این سطور به یاد ندارم به کسی بدهکار باشم؛ و از لحاظ وجوه برّیه و اعمال عبادی چیزی که به عهده من باشد به یاد ندارم؛
وصیت برای کمک به فقرا و نیازمندان
اما مایلم فرزندانم یک دهم قیمت تنها خانه ملکی مرا صرف خیرات بنمایند و سعی کنند با این مبلغ کار مفیدی برای اشخاص انجام شود: از قبیل تهیه وسائل تحصیل محصلان بیبضاعت، تهیۀ وسائل زندگی برای خانوادههای فقیر، تهیۀ جهیزیه برای دختران بینوا، ادای قروض مختصر کسانی که قادر به ادای آن نیستند.»
او سالهای پایان عمر درگیر بیماری پارکینسون بود. علیرغم محدودیتها و آزارهایی که این بیماری به او تحمیل میکرد، بهنوعی خود را با شرایط وفق داده، گویی با رنج بیماری انس گرفته بود.
محمد بهمن بیگی کیست؟ نویسنده بختیاری و موسس اولین مدرسه عشایری
از همین رو بود که بی هیچ گله و شکایتی با همان سلامت نفس همیشگیاش عالم خاکی را ترک گفت. غزلی که برای سنگ مزار خود گفته است، با این شعر آغاز میشود:
من که در هر هوسی پستتر از حیوانم نتوان گفت که پویای ره انسانم
و با این شعر پایان مییابد:
شادم اندر غم حیوانی خود شاد «امید» گر بدانم به یقین خاک ره انسانم
موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس
موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس یک موسسه خصوصی، مستقل و غیرانتفاعی بوده که به هیچ نهاد یا ارگان دولتی و غیردولتی وابسته نیست.
این موسسه که در سال 1378 تاسیس شده تنها دارای یک شعبه و یک دفتر مرکزی واقع در خیابان میرعماد بوده و کلیه فعالیتهای این موسسه در همین ساختمان متمرکز است. لذا هرگونه تشابه اسمی این موسسه با سایر موسسات و مجتمعهای آموزشی و غیر آموزشی کاملاً تصادفی است.
معرفی برخی کتب انتشارات پناه
انتشارات شمس الشموس از سال ١٣٧٩ فعاليت خود را در زمينه چاپ و انتشار كتاب آغاز نموده و طی سال های فعاليت خود تا به امروز موفق به انتشار بيش از 25 عنوان كتاب شده است.
اكثر كتابهای منتشر شده در انتشارات پناه حاصل زحمات چندين ساله تيمهای مختلف پژوهشی و قلم نويسندگان موسسه شمس الشموس میباشد
نوع کتب و قلم شیوای این انتشاراتی به حدی بوده كه منجر شده است برخی از اين آثار این موسسه بيش از ٢٠ مرتبه تجديد چاپ شوند.